زیر این آســــمون آبــــــــــی

با همسرم زیر این آسمون آبی زندگی میکنیم و گاهی اینجا می نویسم

زیر این آســــمون آبــــــــــی

با همسرم زیر این آسمون آبی زندگی میکنیم و گاهی اینجا می نویسم

لاغر می شویم... هوراااا

حس خوبیه بخشیدن دیگران و رفع کدورتها. آدم احساس سبکی میکنه اینطور وقتا. یه دلخوری پیش اومده بود با یکی از اقوام، شکر خدا رفع شد. بیشتر بخاطر آرامش خودم و همسرم به قول علی زندگی ای که به یه مو بنده ارزش دلگیر شدن نداره!

خدایا کاش توام از گناه و اشتباهات ما اینطوری بگذری...

 

بگذریم. یادتونه تو چند تا پست قبل گغته بودم مدتیه به بدنم بیشتر توجه میکنم و غذامو کم کردم و ورزش میکنم؟ اینجارو میگم. دروغ گفته بودم. فقط غذامو کم کرده بودم و برای ورزش هی تنبلی میکردم! در واقع روزه می گرفتم که هم روزه های قضامو گرفته باشم و هم وزنم کم بشه.

از دو ماه پیش تا الان 28 روز روزه گرفتم. اونم بدون سحری خوردن و با کم کردن وعده افطار. اصلاً هم سخت نیست و بدنم کاملاً عادت کرده به این سیستم طوری که یه قاشق بیشتر بخورم احساس سنگینی میکنم. از دوم دبیرستان تا قبل عقد وزنم بین 55-58 متغیر بود. در واقع حالت عادی 58 بود و ماه رمضون 55 میشد

بعد ازدواج بخاطر اینکه تحرکم کم شد (چون خونه پدری همش حیاط بودم و تو کار سبزی و کشاورزی بودم) وزنم رفت بالا. طوری که رسیدم به 68!! منی که یک عمر شکم نداشتم شکم دار شده بودم! حدود 20 روز که روزه گرفتم تقریباً 3-4 کیلو وزنم کم شد ولی همچنان با شکم مشکل داشتم. یه چند روز با علی دراز نشست رفتیم و حس کردم شکمم کوچیک شده کمی

تا اینکه یه روز اتفاقی تو وبلاگ شف ژولیت با ورزش پیلاتس آشنا شدم. یکی از دسته بندی هاش ورزش های مخصوص شکم و باسنه. ورزش 28 روزه است و هر روز یک سری ورزش های خاص خودشو داره. خود شف ژولیت میگفت تو این مدتی که ورزش میکنه تغییراتو دربدنش حس کرده. با خودم گفتم اینم سرکاریه حتماً. بعد گفتم ضرر نداره که انجامش. هم فاله هم تماشا! حداقل خودمو سرزنش نمیکنم که ورزش نمیکنم!

خولاصه. رفتیم تو وبسایت خانمی که این ورزشو انجام میداد.  این خانوم یکی از پر طرفدار ترین کانال های یوتیوب رو داره که بدون هیچ هزینه ای بهترین برنامه های ورزشی و بدنسازی رو به تمام مردم دنیا ارائه میدهاز روز اول تا روز 28 که شامل ۴ هفته هست همه ویدئو ها تو وبسایتش گذاشته و شما میتونید هر روز ویدئو اون روز رو بزارید و انجام  بدید.

خوبیش اینه که کمتر از ۳۰ دقیقه وقتتون رو میگیره و واسه هر قسمت بدن تمرینات ویژه ای داره، مهم نیست که زبان انگلیسی بلد نیستید مهم اینه که حرکتی رو که میبینید داره انجام میده رو شما درست انجام بدید.

این هم لینک برنامه ۳۰ روزش :

http://www.blogilates.com/calendar/beginners-calendar-for-popsters-just-starting-out

تو وب سایتش قسمت Workout Videos که برید میتونید همه سری های ورزشیش  که تک تکشون بی نظیر هستند رو تو قسمت Series ببینید و هر کدوم رو خواستید شروع کنید به انجام دادن. من و علی حدود 5-6 روزه که ورزشو شروع کردیم و تغییراتو به وضوح در خودمون دیدیم. به علاوه خیلی احساس خوبی داریم بعد ورزش کردن. بهتره یه نفر دیگه همراهتون باشه که تشویق شید و تنبلی رو بذارید کنار.

از همین الان دست به کار شید و لذتشو ببرید

 

ادامه مطلب آموزش دانلود   

ادامه مطلب ...

عجب صبری خدا دارد

بنا به درخواست های مکرر همسرخان مبنی بر ارسال این شعر، بدین وسیله این شعر زیبا جهت تلطیف روحیه شما عزیزان ارسال می شود. باشد که مقبول افتد!

 

عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

همان یک لحظه اول که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان 

جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یک دگر ویرانه میکردم 

 

عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

که در همسایۀ صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم 

نخستین نغمۀ مستانه را خاموش ، آن دم بر لب پیمانه میکردم 

 

عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین 

زمین و آسمان را واژگون میکردم 

 

عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

نه طاعت می پذیرفتم نه گوش از بهر این بیدادگره تیز کرده 

پاره پاره در کف زاهد نمایان سبحه ی صد دانه می کردم 

 

عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان 

هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو آواره و دیوانه میکردم 

 

عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان 

سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه میکردم 


عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

به عرش کبریایی به همه صبر خدایی ، 

تا که می دیدم عزیز نا به جایی ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد 

گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه میکردم 


عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

که می دیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه ی این علم عالم سوز مردم کش 

به جز اندیشه ی عشق و وفا معدوم هر فکری در این دنیای پر افسانه میکردم 

 

عجب صبری خدا دارد، 

اگر من جای او بودم، 

همین بهتر که خود جای خود بنشسته و 

تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد 

وگرنه من به جای او چو بودم 

یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم؟؟

 

معینی کرمانشاهی

در راه رسیدن به مسجد

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، زمین خورد و لباسهایش کثیف شدبلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: «من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید»، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد از او تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟

مرد دوم پاسخ داد: «من شیطان هستم.»

مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان گفت:

من تو را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن تو شدم. وقتی به خانه رفتی، خودت را تمیز کردی و به راهت به مسجد برگشتی، خدا همه گناهان تو را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردنت شدم و حتی آن هم تو را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتی. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردنت شوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده ات را خواهد بخشید. بنابراین، من سالم رسیدن تو را به خانه خدا مطمئن ساختم.

اندازه نگهدار که اندازه نکوست!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟

مامانم اینا یه همسایه ای دارن (متاسفانه فایلمونم هست!) که الان حدود 70 سالشه. در سن 27 سالگی با 7 تا بچه شوهرشو از دست داد. با کمک برادرشوهراش بچه هاشو سر و سامون داد و الان همه بزرگ شدن و بچه دارن. این خانوم از اول با پسرش بود و وقتی هم پسرش ازدواج کرد باز هم پیششون زندگی می کرد.

اخلاقای خیلی خاصی داشت. همیشه بهانه گیر بود و به عروس بدبخت گیر می داد. یادمه همیشه عروسش با صورت گریون میومد خونه مون و در مورد مادرشوهرش و رفتارهای بدش میگفت و چون خواهرشوهراش از مادرشوهره بدتر بودن، تنها کسی که برای درد دل و سبک شدن میشناخت مامانم بود. مامانم هم از دستش آسایش نداشت در جوونی و برای همین عروسه رو شدیداً درک میکرد!

مثلاً یادمه همیشه مادرشوهره بدگویی عروسشو پیش پسرش میکرد و چون عروسش سفید و خوشگل تر از دختراش بود همیشه مسخره ش میکرد و خیلی بهش تیکه می پروند. حتی تهمت هایی بهش میزد که واقعاً ناحق و ناروا بود. بهانه گیری هاش هم که ماشالله پایانی نداشت. یادمه میرفت بالای درخت انجیر و سرحال و قبراق تر از ما بود اما با دیدن پسرش ژست مریض به خودش می گرفت و آه و ناله سر می داد و مظلوم نمایی میکرد و به دختراش میگفت عروسه اذیتم میکنه! دختراشم بدتر از خودش بودن و با عروسه بد تا میکردن. کلاً خانوادگی (بجز پسره) تیکه پرون هستن و بارها شده ما رو هم مستفیض کردن و اعصابمونو به هم ریختن!

خلاصه، این عروسه 17 سال با تیکه های مادرشوهر و خواهرشوهرا سوخت و ساخت و مریضی های پی درد پی مادرشوهره رو تحمل کرد و دم نزد. پدر خدابیامرزش نونوایی داشت و مادر و برادراش همه تو نونوایی کار میکردن. شوهرش هم توی طلافروشی کار میکرد. دست بر قضا صاحب کار شوهره یه تهمتی بهش زد و اونو دادگاهی کرد. هرچند بعدش طرف تبرئه شد اما دیگه نرفت سرکار و بعد از 20 سال بیکار شد. بیمه کرده بودش و حقوق داشت و روزا خونه بود.

عروسه هم بعد فوت پدرش و دست تنها شدن مادرش، برای اینکه کمک خرج زندگیش باشه رفت نونوایی و پیش مادر و داداشاش کار میکرد (خمیر چونه زدن و این کارها). آقا این مادره روز به روز بهانه گیریش بیشتر شد و تیکه هاش کلفت تر. آره تو نوکر مادرتی و کلفت داداشاتی و خلاصه ... یعنی هرچی بگم کم گفتم بس که این موجود بی شعوره! آخه بدبخت! این عروسه برای حفظ آبروی پسرت داره میره سرکار! اونوقت تو ... لا اله الا الله.

بگذریم. اون موقع که ازدواج کرده بودن، مادرشوهره نذاشت عروسه درس بخونه ولی دیگه امسال بعد مدتها عروسه رفت دیپلمشو گرفت و داشت با مامانم درد دل میکرد و میگفت دوست دارم برم دانشگاه اما مادرشوهرم نمیذاره و حرف میزنه. مامانمم یهو بهش گفت فاطمه برای زن داداشش رشته مدیریت خانواده (غیرحضوری) ثبت نام کرده و اون درس خونده. توام برو بخون. خلاصه این شد که بهم زنگ زد و من براش ثبت نام کردم و رفت کتاباشو گرفت. شروع کردن به خوندن همان و سیل متلک های مادرشوهره و ایضاً خواهرشوهرا همان!

امروز زنگ زده که میتونم انصراف بدم؟ گفتم چرا؟ دیدم با صدای گریون میگه دیگه خسته شدم از دست اینا. مادرشوهره هرروز بهانه می گیره و همش تیکه میندازه. خواهرشوهرامم بدتر از اون. گفتم فکر میکنی وقتی انصراف بدی تیکه هاش تموم میشه؟ یا اینکه بهانه ای دستش میدی که بگه عرضه نداشتی یک ترم هم درس بخونی؟؟؟؟؟ گفت آره راست میگی. خلاصه خیلی باهاش حرف زدم و گفتم ببین هدفت چیه. اگر میخوای چارتا مطلب یاد بگیری به درد شوهرت و بچه ات بخوری، بسم الله وگرنه انصراف بده.

خلاصه آخرش به این نتیجه رسید که بهتره ادامه بده و به حرفای مادرشوهره توجه نکنه.

دارم فکر میکنم ما آدمها گاهی چقدر بدجنس و بدذات میشیم و به بقیه جفا می کنیم. خداییش چه دلیلی داره چزوندن دیگران و درآوردن اشکشون؟ آیا این عین حیوانیت نیست که با دیدن اشک یکی لبخند رو لبمون بشینه و بگیم حقشه؟ خدایی که اینقدر رئوفه و بنده هاشو دوست داره، آیا میتونه تحمل کنه دل بنده هاشو بشکنیم؟ آیا طاقت دیدن اشک بنده هاشو داره؟

کاش بترسیم از آه مظلوم ... کاش ...

 پیامبر می فرمایند: کسى که مؤمنى را آزار رساند مرا آزار رسانیده و کسى که مرا آزار رساند خدا را آزار رسانیده و کسى که خدا را آزار رساند در تورات و انجیل و زبور و قرآن لعنت شده است و بنابر روایت دیگر بر او باد لعنت خدا و فرشتگان و همه آدمیان! (جامع السعادات).

آیه 58 سوره احزاب: وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا

و کسانى که مردان و زنان با ایمان را بدون آن که کارى کرده باشند آزار مى ‏دهند بدون شکّ بهتان و گناه روشنى را بر دوش کشیده ‏اند.

امام رضا (ع) از جدش پیامبر نقل کرده که: کسی که مرد یا زن مسلمانی را بهتان زند یا درباره او سخنی بگوید که در او نیست خداوند او را در قیامت روی تلی از آتش قرار می دهد تا از عهده آنچه گفته بر آید.

و نیز امام صادق (ع) می فرمایند: کسی که به منظور عیب جویی و آبروریزی مومنی سخنی نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد،خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده ،به سوی ولایت شیطان می فرستد. (کتاب آموزه های جاودانه)

پ ن: آیداجان ایمیلتو بده رمز حسنابانو رو برات بفرستم عزیزم