زیر این آســــمون آبــــــــــی

با همسرم زیر این آسمون آبی زندگی میکنیم و گاهی اینجا می نویسم

زیر این آســــمون آبــــــــــی

با همسرم زیر این آسمون آبی زندگی میکنیم و گاهی اینجا می نویسم

به خانه برمیگردیم!

  اینقدر این مدتی که نیومدم اتفاقات جدید افتاده که نمیدونم از کجاش شروع کنم!!!

عارضم خدمتتون که به حول و قوه الهی قرار شد که ما برگردیم به ولایت خودمان. 


اوایل مرداد بود که تصمیممون برای برگشتن قطعی شد. در واقع من و علی هردو با هم به این مسئله می اندیشیدیم و وقتی مطرح کردیم هردو استقبال نمودیم . خلاصه که رفتیم شمال یه آماری بگیریم ببینیم قیمتای خونه چطوره اون طرفا. خیلی بالا بود. در واقع از قم هم بالاتر بود. ما دنبال خونه دو واحدی حیاط دار بودیم که با پدرشوهرم اینا باهم باشیم. خیلی کم بود و متراژ بالا. وسطای شهر که به هیچ عنوان نمیشد پیدا کرد. یعنی بود اما قیمتش بالای 800 میلیون بود! خلاصه چند مورد پیدا کردیم و برگشتیم قم تا ببینیم خونمون کی فروش میره. تمام مشخصات خونه رو نوشتیم و تایپ کردیم و به  حدود 15-16 تا بنگاه سپردیم. 


دو سه روز بعد یه خانم و آقایی اومدن دیدن خونه رو. بعد از چند روز 4 تا خانم اومدن. ظاهراً پسندیده بودن. خلاصه رفتیم بنگاه و با قیمت پایینتر از خریدمون موافق بودن که ما گفتیم هیچوقت زیر قیمت خریدمون نمیدیم. بنگاهیه هم هی میگفت ضرر میکنین و مشتری نیست و فروش نمیره و ازین حرفا اما ما قبول نکردیم. دو روز بعد دوباره اومدن خونمون تا ازمون تخفیف بگیرن و در نهایت به توافق رسیدیم و فرداش رفتیم معامله کردیم. هیچکس باورش نمیشد به این سرعت و با قیمت خوب بتونیم بفروشیم خونمون رو. ولی من و علی باور میکنیم چون همیشه لطف خدا شامل حال ما میشد و میشود و خواهد شد. ما تک تک لحظات زندگیمون به خدا توکل کردیم و هرچی برامون رقم زده بود رو شکر کردیم و با چشممون دیدیم همیشه خدا هوامونو داشته.


تا آخر مهر فرصت داریم برای تخلیه خونه. هفته پیش رفتیم شمال و در نهایت یه ساختمون دو واحدی رو پسندیدیم و خیلی عجله ای معامله کردیم و برگشتیم قم. خونه اش 12 سال ساخته و پیلوت و طبقه یک و دو داره. خدارو شکر قیمتش هم خیلی بالا نیست .


فقط الان مسئله انتقالی من و همسر خانه که رو هواست  ولی مطمئنیم چون نیت ما خیر بود خدا خودش همه گره ها رو باز میکنه و درهای رحمتشو میگشائه 

 خونه پدرشوهرم اینا هم همین روزا به فروش میره و دیگه کم کم باید آماده رفتن بشیم. البته بعد از جور شدن انتقالیمون!!!

ریحانه هم بزرگ شده. 8 تا دندون در آورده. مبل و لبه تخت رو میگیره راه میره و حدود 5-6 ثانیه وای میسته. به شدت شیطون شده و اصلاً یه جا بند نمیشه. شدیداً هم وابسته شده به من و وقتی بیداره به هیچ کارم نمیذاره برسم و همش دوس داره دم دست من باشه یا تو بغلم وول وول بخوره! الان 10 ماه و نیمشه


بعدا نوشت: فعلا خونه ای که خریدیم رو هواست! ممکنه به هم خورده باشه معامله! انشالله که خیره  


عکساش در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...