زیر این آســــمون آبــــــــــی

با همسرم زیر این آسمون آبی زندگی میکنیم و گاهی اینجا می نویسم

زیر این آســــمون آبــــــــــی

با همسرم زیر این آسمون آبی زندگی میکنیم و گاهی اینجا می نویسم

گزارش تصویری از سبزی کاری!

به قول گیسو سلامٌ ملیکم 

یکی از زیباترین لحظه های عمر من وقتیه که با خاک کار میکنم. اونقدر لذت میبرم و حالم خوب میشه که حتی علی فهمیده و میگه فکر کنم دیگه برای تو خونه حیاط دار لازمه!

سه تا باکس دارم. تو یکیش نعناع کاشتم که اکثرش خشک شده. فکر میکنم بخاطر این بود که من اول اینا رو آوردم تو باغچه بیمارستان که نورگیر نبود کاشتم و بندگان خدا از بی نوری خشک شدن! دیگه دیدم حال نعناع هام بده، بردمشون خونه اما یکی یکی دارن خشک میشن! فدای سرم 

داشتم میگفتم. باکس دومی رو شاهی کاشتم. اینم شاهی هام. البته باید تُنُک تر میکاشتم. اما شد دیگه!

بقیه شو در ادامه مطلب ببینید


ادامه مطلب ...

ازخود راضی

تصویر بالای وبلاگم رو به درخواست همسری تغییر دادم. یعنی روزی صدبار میگفت عوضش کن، عوضش کن تا بالاخره هم حالشو پیدا کردم و هم فرصت تغییر دادنشو!  به نظرتون چطور شده؟

دیروز از اون روزهایی بود که من حسابی از خودم راضی بودم. ظهر که رفتم خونه خواهرشوهر کوچیکم که دو سه روزیه اینجاست غذا رو آماده کرده بود. سالاد درست کردم و سیب زمینی سرخ کردم تا همسری بیاد. نهار رو که خوردیم، یک ساعتی خونه بودم و بعدش اومدم بیمارستان برای کارای پایان نامه ام و پرسشنامه پر کردن.

شب با علی قرار گذاشتیم بریم بازار خرید و بیایم خونه.ساعت 8 از بیمارستان حرکت کردم سمت بازار تره بار. همسری هم اومد و رفتیم میوه خریدیم. یهو یادم اومد خیارشورمون تموم شده. یک کیلو خیار ریز گرفتیم و بعد مرزه و ترخون گرفتم که خیارشور درست کنم. بعد رفتیم مرغ گرفتیم و چون همسری کار داشت وسایلو دادم بهش بره خونه و منم رفتم شیر خریدم و رفتم خونه.

اول مرغا رو تمیز کردم و قطعه قطعه کردم و یهو گفتم برای فردا نهار جوجه کباب بخوریم. گوشتو تیکه تیکه کردم و تو مخلوط پیاز و ماست و زعفرون خوابوندمش و گذاشتم یخچال. بعد خیارارو خواهرشوهرم شست و گذاشتیم روی پارچه خشک شه. مرزه و ترخونو پاک کردیم و شستیم و گذاشتیم به همراه سیر و نعناع و فلفل تند خشک شه.

بعد شیر رو پختم و ماست مایه زدم و پیچیدم گذاشتم یه گوشه و به همسری تذکرات لازم رو دادم که دسته گل به آب نده و شیرو نریزه. بعد شیشه آوردم و خیارارو توش چیدم و تو یه کاسه بزرگ آب و نمک و ادویه کاری و کمس سرکه ریختم. نعناع و سیر و ترخون و مرزه رو زیر و روی خیارا گذاشتم و روش آب نمک ریختم و نایلون گذاشتم و درشو کیپ کردم. تازه یادم اومد که دفعه قبل دور درش رو چسب پهن زدم و خیارشورم هوا نگرفت و کپک نزد. حواسم باشه رفتم خونه چسب بزنم! تازه شم دفعه قبل آبشو نجوشوندم و سرد بود و خیارشورش خوشمزه شده بود.

خلاصه خیارشورا رو گذاشتم تو کابینت و یه سر به شاهی، ریحون، گوجه و فلفل دلمه ای و گلام زدم و اومدم نشستم پیش علی. ساعت 12.5 بود و دیگه نا نداشتم بشینم و از خستگی خوابم برد. وقتایی که اینطوری کار میکنم خیلی حس خوبی دارم. حس میکنم از وقتم بهترین استفاده رو میکنم و برنامه ریزی دارم. با اینکه بعد از بیمارستان خسته بودم ولی حس خوبی بود.

فکر میکنم روزهایی که کارم بیشتره و سرم شلوغه بیشتر برنامه ریزی دارم و کار میکنم اما روزای تعطیل احساس میکنم بازدهی کمتری دارم! این مدلی هستیم ما دیگه! 


ریحونای خوشگلم که دارن قد میکشن و من هر روز باهاشون کلی حرف میزنم


اینم گلدون گلی اه که خواهری عزیزم برام فرستاده. خدا کنه اینم مثل گلای قبلی بخاطر تغییر جا وآب و هوا خشک نشن!  ببینید چه گل سفید خوشگلی داره


ریحون بکارید و از داشتنش لذت ببرید. برای کاشتنش هم اول خاک رو خیس کنید بعد بذرو روی خاک بریزید و روی بذر رو خاک ریخته و خیسش کنید. اگر روش خاک نریزید بذرا خیس نمیخوره و در نمیاد! گفته باشم! گوجه و فلفل دلمه ای هم اینطوریه که اگر بذر ندارید، بذر وسط گوجه و فلفل رو در بیارید و خشک کنید. بعد مثل ریحون بکارید و فرقش اینه که تنک بکارید. مثلاً خاک رو شیار کنید و شیار شیار بذرتونو بریزید.

اینقدر حس خوبیه وقتی در میاد! وقتی 5-10 سانت رشد کرد باید نشا کنید و تو گلدون جدا بکارید. هر روز دو سه بار آبش بدید تا خاک مرطوب باشه و جوونه بزنه. دقت کنید که بستر نشاتون عمق خاکش کم نباشه چون فلفل زیاد ریشه میزنه.