ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در این راه طولانی که ما بیخبریم
و چون باد میگذرد
بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویاهامان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است
عزیز من!
دو نفر که عاشقند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است.
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست .
من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد .
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید .
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل .
اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست .
سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است.
بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا کلنجار برویم.
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.
بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را، در بسیاری زمینهها، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم.
من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم.
بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .
عزیز من! بیا متفاوت باشیم.
چقدر خوب نوشتی.
خوبه که اینجوری فکر میکنی.بعضی ها، این تفاوت هارو بزرگش میکنن و ازش یه داستان بدی میسازن.کاش همه همینجوری فکر کنیم.
کاش...
فاطیما چقدر جالب بود برام
این نوع نگاه خیلی خوبه
همین لذت بردن از تفاوت ها و شکل تکامل دادن بهش
من ک همیشه از تفاوت هامون نالیدم
بعضی تفاوت ها اصلن خوب نیستن
با هیچ حرف زدن و بحثی هم حل بشو نیستن
ولی خوب این حالت شما خیلی خاص و خوبه
خب عزیزم بذار تفاوتها بمونه تا کمتر اذیت بشی
گاهی باید با بعضی چیزا کنار اومد
خیلی خوبه خوشم اومد به این میگن یه دید متفاوت
منم همیشه از تفاوتها نالان بودم...
ولی جالبه برام...اونم با استناد به قرآن...
مرسی فاطیمای عزیز...
فدایت
منم همیشه معتقدم این تفاوتهاست که زندگی رو زیبا کرده،واین تفاوتها هرگز باعث دلخوریها نیست بلکه مشکل از جای دیگه ایه !تفاوتها ،بهانه هستن.
اگر عشق بین زن وشوهر باشه،این تفاوتها شکل بسیار قشنگی به زندگیشون میده وهمه چیز جذاب تره.
وبابت همه این تفاوتها خداروشکر.
همین تفاوتها باعث تکامل زن وشوهر میشه.برای من که خیلی خوب ودوست داشتنیه این تفاوتها.لذت بخشه وقتی بایه عالمه تفاوت ،کنار هم به هم عشق میورزیم وخوشبختی یعنی دوست داشتن و درک همین مثل هم نبودنها.
کاملاً باهات موافقم عزیزم
سلام بانو...حال گلبسرجطوره؟سالم وسلامته ایشالله...خودت خوبی؟....
نمیدونم چرااما دلم میگه نینی شما نبات آقاست.
سلام عزیزم
هرکسی منودیده همینو میگه
حتی از روی ضربان قلب بچه هم میگن پسره!
ما خوبیم شکر خدا
خیلی خوبه که تفاوت ها رو می دونین و قبولش کردین.
حالا نیای فردا همه کارای بچه رو به این بهانه بیاندازی گردن علی آقا!!!
نه اتفاقاً از همون اول شرط کرده من کار خونه هرچی بگی انجام میدم اما نگهداری بچه با خودت
خیلی قشنگ نوشتی فاطیما..... :-) به نکاتی اشاره کردی که خیلی جالبن.
قربانت
چقد جالب بود برام فاطمه که شما این ویژگی ها رو دارین هر کدوم منحصر به فردین.تو خونه ما همسر همیشه آچار به دسته و کارای فنی رو میکنه منم که کارهای زنونه
خوبیش اینه که ما هرکدوممون برعکس اون یکی هستیم وگرنه واویلا بود
چه عالی :)
چه خوب که انقد خوشبختین
عالی بود
منم سعی کردم احساسشو بپذیرم.خیلی کلنجار رفتم باهاش.اما خب...دوس نداره دیگه.مگه زوریه؟تا الان هرچی خودخواه بودم بسه.میخوام بذارم یکم اونی ک دوس داره باشه.
باشه همسری.هرچند دلم گرفته حسابی.اما نمینویسم.
مرسی از حرفات فاطمه جون.منم سعی میکنم باهاش کنار بیام...
آفرین
کار خوبی میکنی عزیزم
اما من یکی بدون دلیل قانع نمیشم برای ننوشتنم
چرا میگه ننویس آخه؟
تو که از مسائل خصوصی زندگیت نمی نویسی
من از اول نظر همسرمو پرسیدم و باهام طی کرد که در صورتی که از مسائل خصوصیمون ننویسم مشکلی نداره
الانم هرجا خوشش نیاد میگه و اون قسمت نوشته رو پاک میکنم
قرار نیست آدم از خواسته اش بدون دلیل دست بکشه
ازش بخواه دلیلشو بگه
سلام عزیزم.خونه نو مبارک باشه .ایشالله که همیشه در کنار هم خوشبخت و شاد و سلامت باشین.
من و آقای همسر خیلی متفاوت نیستیم.اما این دیدی که اینجا از تفاوتها نوشتی هم جالبه.
سلام
ممنون
سلامت باشی
چی بگم!
هیچی
تو زندگی اگه همه شبیه هم بودیم که یکنواخت میشد!چه زندگی ای شد این زندگی یکنواخت
اهوم
نظری ندارم ولی از مثبت اندیشیت خوشم اومد :)
سلام عزیزم کامنت من واست نیومده ؟
سلام عزیزم
چرا اومد اما فرصت نشد جواب بدم
سلام
فاطیما اینهمه شاکی بودی که نمی نویسم پس چرا حالا که نوشتم نمیای پیشم؟؟
اومدم عزیزم
چرا میزنی؟
من هم باید سعی کنم متفاوت باشم و بعضی وقتا وبلاگمو بازکنم و فقط در مدیریت وبلاگ به وبلاگ دوستان و بروز شده های بلاگفا نگاه نندازم
این می شود که من از پستهای غیر بلاگفایی عقب می مونم